Adore you<3(Part¹⁰)
پارت 10
کوک ویو
داشتم تو اتاقم به طرح و طراحیای کفشا دقت میکردم که در زده شد.
اجازه دادم و دیدم ا. ت با لبخندی تا بناگوش وارد اتاقش شد با پسری که چهار شونه بود.
ا. ت: اقای جئون کارمند جدید هستن جئون هیونجین.( با لبخند)
کوک: به سمتشون میره و با هیونجین دست میده خیلی خیلی خیلی محکم.
کوک:خوشبختم ... اقای جئون( کمی عصبی)
هیونجین : همچنین اقای جئون( پوزخند)
کوک: میتونید برید از همین الان شروع به کا کنید به بچه ها میگم تا اتاقتون راهنماییتون کنن. ... یک اتاق دقیقا کنار خودم دارین. ( با نگاهی به ا. ت)
هیونجین: امکانش هست اتاقم نزدیک اتاق ا. ت و اقای کیم باشه؟
کوک: بابت؟!
هیونجین: بی دلیل نیست ... ( با معنی میگه اینو)
کوک : ببینم چی میشه بهتون خبرشو خواهم داد( حرص)
میتونید فعلا در اتاق کنار خودم مستقر باشید اقای ... جئون.
ا. ت تمام این مدت به چهره خشمگین کوک نگاه میکرد که از چشماش مشخص بود و رگ گردن متورم شده بود.
ا. ت : اوووف لنتی( تو ذهنش)
کوک ویو
داشتم تو اتاقم به طرح و طراحیای کفشا دقت میکردم که در زده شد.
اجازه دادم و دیدم ا. ت با لبخندی تا بناگوش وارد اتاقش شد با پسری که چهار شونه بود.
ا. ت: اقای جئون کارمند جدید هستن جئون هیونجین.( با لبخند)
کوک: به سمتشون میره و با هیونجین دست میده خیلی خیلی خیلی محکم.
کوک:خوشبختم ... اقای جئون( کمی عصبی)
هیونجین : همچنین اقای جئون( پوزخند)
کوک: میتونید برید از همین الان شروع به کا کنید به بچه ها میگم تا اتاقتون راهنماییتون کنن. ... یک اتاق دقیقا کنار خودم دارین. ( با نگاهی به ا. ت)
هیونجین: امکانش هست اتاقم نزدیک اتاق ا. ت و اقای کیم باشه؟
کوک: بابت؟!
هیونجین: بی دلیل نیست ... ( با معنی میگه اینو)
کوک : ببینم چی میشه بهتون خبرشو خواهم داد( حرص)
میتونید فعلا در اتاق کنار خودم مستقر باشید اقای ... جئون.
ا. ت تمام این مدت به چهره خشمگین کوک نگاه میکرد که از چشماش مشخص بود و رگ گردن متورم شده بود.
ا. ت : اوووف لنتی( تو ذهنش)
۱۸.۲k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.